جوجه بیچاره...
بدو بدو پله هارو 6 تا یکی اومد پایین,دستشو گذاشت رو زنگ,حالا زنگ نزن کی بزن!!! دختر همسایه رو میگم,اسمش ریحانه ست.مامانم بنده خدا سراسیمه درو باز کرد,همینکه در باز شد انگار که دکمه استارتشو زده باشی...
View Articleگذری در جامعه...
1- تصور کنید همراه با یکی از دوستای قدیمیتون رفتید بیرون و بعد از چند ساعت که کلی به شما خوش گذشته عازم منزل هستید.ساعت حدوداً 8:30 که شما دارید با دوستتون از خاطرات دوران مدرسه حرف میزنید و قدم زنون...
View Articleتقلب
از اونجایی که میدونم واژه تقلب واستون خیلی غریبه(!) و اصلا" تا حالا به گوش مبارکتون هم نخورده,پس ابتدا به تعریف تقلب و به طور تخصصی تر تقلب در امتحانات می پردازیم: به زبان ساده یعنی اینکه تا شب امتحان...
View Articleتفکرات کودکانه
یادش بخیر بچگی ها...چه کارا که نمیکردیم و چه فکرا که نداشتیم...البته نمیخوام شعار بدم و بگم همه دوران کودکی خوب بوده و از این دست حرف ها ولی به هر حال هرچی که بود از الان بهتر بود! به دوران کودکی خودم...
View Articleسرخوش نامه
بلاخره تمام شد.امتحانات رو میگم...بعد از ۱۰ روز طاقت فرسا و امتحانات رنگارنگ،بالاخره خلاص شدم...واقعا" تو ۶ ترم گذشته هیچ وقت اینقدر اذیت نشده بودم و این ها همه از برنامه ریزی فوق العاده عالی دانشگاه و...
View Articleاین روزها...
۱-نشسته بودیم و به راحتی هرچه تمامتر(!) مشغول زندگی مان بودیم که مادر محترممان پیشنهاد نقاشی خانه را داد و بدین ترتیب بود که ما ۱۰ روز تمام خانه به دوش شدیم و بماند که اواسط نقاشی به شدت پشیمان شده...
View Articleانسانیت...
اومدم که بگم و گله کنم از همه چیز و از همه آدم ها اما نتونستم و تواضع به خرج دادم(!!!) و بر خلاف مجری های تلویزیون که متکلم وحده هستند و مع الغیر را به حساب نمی آورند، خواستم که حرف دلم را با زبان...
View Articleسیزده به در
با اینکه ۱۳ روز از شروع سال جدید گذشته ولی به نظر من هنوز دیر نیست پس عید همه دوستای خوب وبلاگیم مبارک باشه و امیدوارم سال خوبی داشته باشید و حرکت جهادی رو از همین ابتدای سال شروع کرده باشید(!!!!!) و...
View Articleتوجیه نامه
نمیدونم نحسی ۱۳ به در منو وبلاگمو در آغوش کشید یا ما اونو در آغوش کشیدیم یا عوامل استکبار جهانی ما رو در آغوش کشیدن!!! خلاصه یه جورایی شد که این وبلاگ بنده خدای ما ۶ ماه از منه مادرش و از خانواده اش به...
View Articleخواهر کوچیکه...
انگار همین دیروز بود...از اول هفته نقشه می کشیدیم که چطوری مامان باباهامونو راضی کنیم تا آخر هفته بریم خونه همدیگه...واقعا یادش بخیر...عجب عالمی داشتیم...عاشق اون ۵شنبه هایی بودم که میومدن خونمون و...
View Articleجوجه بیچاره...
بدو بدو پله هارو 6 تا یکی اومد پایین,دستشو گذاشت رو زنگ,حالا زنگ نزن کی بزن!!! دختر همسایه رو میگم,اسمش ریحانه ست.مامانم بنده خدا سراسیمه درو باز کرد,همینکه در باز شد انگار که دکمه استارتشو زده باشی...
View Articleگذری در جامعه...
1- تصور کنید همراه با یکی از دوستای قدیمیتون رفتید بیرون و بعد از چند ساعت که کلی به شما خوش گذشته عازم منزل هستید.ساعت حدوداً 8:30 که شما دارید با دوستتون از خاطرات دوران مدرسه حرف میزنید و قدم زنون...
View Articleتقلب
از اونجایی که میدونم واژه تقلب واستون خیلی غریبه(!) و اصلا"تا حالا به گوش مبارکتون هم نخورده,پس ابتدا به تعریف تقلب و به طور تخصصی تر تقلب در امتحانات می پردازیم: به زبان ساده یعنی اینکه تا شب امتحان...
View Articleتفکرات کودکانه
یادش بخیر بچگی ها...چه کارا که نمیکردیم و چه فکرا که نداشتیم...البته نمیخوام شعار بدم و بگم همه دوران کودکی خوب بوده و از این دست حرف ها ولی به هر حال هرچی که بود از الان بهتر بود! به دوران کودکی خودم...
View Articleسرخوش نامه
بلاخره تمام شد.امتحانات رو میگم...بعد از ۱۰ روز طاقت فرسا و امتحانات رنگارنگ،بالاخره خلاص شدم...واقعا"تو ۶ ترم گذشته هیچ وقت اینقدر اذیت نشده بودم و این ها همه از برنامه ریزی فوق العاده عالی دانشگاه و...
View Articleاین روزها...
۱-نشسته بودیم و به راحتی هرچه تمامتر(!) مشغول زندگی مان بودیم که مادر محترممان پیشنهاد نقاشی خانه را داد و بدین ترتیب بود که ما ۱۰ روز تمام خانه به دوش شدیم و بماند که اواسط نقاشی به شدت پشیمان شده...
View Articleانسانیت...
اومدم که بگم و گله کنم از همه چیز و از همه آدم ها اما نتونستم و تواضع به خرج دادم(!!!) و بر خلاف مجری های تلویزیون که متکلم وحده هستند و مع الغیر را به حساب نمی آورند، خواستم که حرف دلم را با زبان...
View Articleسیزده به در
با اینکه ۱۳ روز از شروع سال جدید گذشته ولی به نظر من هنوز دیر نیست پس عید همه دوستای خوب وبلاگیم مبارک باشه و امیدوارم سال خوبی داشته باشید و حرکت جهادی رو از همین ابتدای سال شروع کرده باشید(!!!!!) و...
View Articleتوجیه نامه
نمیدونم نحسی ۱۳ به در منو وبلاگمو در آغوش کشید یا ما اونو در آغوش کشیدیم یا عوامل استکبار جهانی ما رو در آغوش کشیدن!!! خلاصه یه جورایی شد که این وبلاگ بنده خدای ما ۶ ماه از منه مادرش و از خانواده اش به...
View Articleخواهر کوچیکه...
انگار همین دیروز بود...از اول هفته نقشه می کشیدیم که چطوری مامان باباهامونو راضی کنیم تا آخر هفته بریم خونه همدیگه...واقعا یادش بخیر...عجب عالمی داشتیم...عاشق اون ۵شنبه هایی بودم که میومدن خونمون و بعد...
View Article
More Pages to Explore .....